نیروانا
 RSS  :: خانه :: ارتباط با من :: پروفایل :: پارسی بلاگ
  • پیوندهای روزانه
  • نیروانا از شکل گیری تا سقوط و تولدی دوباره [289]
    متن کامل خودکشی کرت کوبین [279]
    [آرشیو(2)]


  • تعداد بازدیدهای وبلاگ
  • - کل بازدیدها: 34756 بازدید
    - امروز: 6 بازدید
    - دیروز: 4 بازدید

  • درباره من
  • نیروانا

  • لوگوی وبلاگ
  • نیروانا

  • دوستان من لوگوی



  • اشتراک
  •  

  • اوقات شرعی

  • آرشیو مطالب
  • متن کامل خودکشی کرت کوبین
    نیروانا از شکل گیری تا سقوط و تولدی دوباره در ایران

  • موسیقی وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو
  • یــــاهـو

    ? نیروانا از شکل گیری تا سقوط و تولدی دوباره
  • رضا دوشنبه 86/6/12 ساعت 3:1 عصر
  • نیروانا از شکل گیری تا سقوط و تولدی دوباره

    نیروانا (Nirvana) لغتی است به زبان سانسکریت که در آیین بودائی به معانی مختلفی چون ( حیات جاویدان پس از مرگ) یا ( رها شدن از خواهشهای نفسانی) به کار می رود. اما آنچه در این کتاب به آن پرداخته می شود گزیده ای از اشعار یکی از گروههای موسیقی در اوایل دههٌ 1990 به نام نیروانا می باشد که توسط مردی بنام کرت کوبین (Kurt Cobin) رهبری می شد و در آن سالها سرو صدای زیادی به راه اداخته و مورد توجه بسیاری قرار گرفته بود .

    کرت دونالد کوبین(Kurt Donald Cobain)،رهبر گروه نیروانا ، در 20 فوریه 1967 در شهری بنام هاکوام (Hoquaim) واقع در 140 کیلومتری جنوب غربی سیاتل (Seattle) به دنیا آمد . مادر وی زنی خدمتکار و پدرش یک مکانیک بود . وی از 2 سالگی علاقه فراوان خود به موسیقی را نشان داد و از همان سنین کودکی نیز شروع به یادگیری گیتار نمود . خانواده وی پس از مدتی به شهر بسیار آرام و دور افتاده ای به نام ابردین (Aberdeen) مهاجرت کردند و در همان هر دور افتاده بود که بعد ها کرت به همراه عده ای از دوستانش گروه نیروانا را سازماندهی نمود .

    اما تنهایی های طولانی مدت و زندگی در یک شهر دور افتاده وخلوت از کرت جوانی افسرده و معتاد به مواد مخدر ساخته بود و این موضوع بر فعالیتهای وی در زمینه موسیقی نیز بی تاًثیر نبود. اشعار نیروانا لبریز از ناامیدی و احساس حقارت بود و حکایت از روحیات سراینده خویش داست و شاید همگی این موارد دلایلی بودند که در آینده یرنوشت نافرجام کرت را رقم زدند .

    اولین آلبوم نیروانا در ژوئیه 1989 تحت عنوانBleach به بازار عرضه شد ولی موفقیتی به دست نیاورد. ولی دومین آلبوم این گرئه با نام Never mind که در سپتامبر 1991 به بازار آمد با استقبال بسیارخوبی مواجه شد و در مدتی کمتر از یک ماه بیش از 500000 عدد از این آلبوم به فروش رسید. این آلبوم همچنین در سال 1992 بعنوان آلبوم برتر برگزیده شد .

    این آغازی برای شهرت و کنسرتهای متعد گروه نیروانا به رهبری کرت کوبین بود. آنان در سراسر کشور و بسیاری از گشورهای دیگر به اجرای کنسرت می پرداختند که هر روز بیش از پیش بر شهرت و طرفداران آن می افزود. آلبوم های دیگر نیروانا با نامهای (1993)In Utero (1994)Unplugged به بازار عرضه شدند و به شهرت نیروانا افزودند. ولی این شهرت و صعود از پله های ترقی تنها 5 سال به طول انجامید و در آوریل 1994 همه چیز برای نیروانا به پایان رسید .

    کرت پس از اجرای آخرین کنسرتش در اول مارس 1994 در شهر مونیخ آلمان بعلت مصرف بیش از حد هروئین در مرکز توانبخشی اگزودوس (Exodus) بستری شد. بسیاری علت این کار وی را ( اقدام به خودکشی ) عنوان می نمایند ولی علت عمل وی در رسانه های آن روز تنها ( زیاده روی ) عنوان شد. در 8 اوریل همان سال، تنها چند روز پس از مرخص شدن کرت از مرکز توانبخشی، جسد وی در منزلش توسط سیم کشی بنام گری اسمیت ( Gary Smith ) که برای سرکشی به آپارتمان او رفته بود پیدا شد. علت مرگ وی شلیک گلوله بود و در کنار جسد وی نیز یادداشتی به خط کوبین مبنی بر اقدام به خودکشی وجود داشت. اگرچه هنوز هم عده ای هستند که کرت را قربانی یک جنایت می دانند ولی پرونده قضایی وی در همان سال به عنوان خودکشی بسته شد.گفته می شود کرت کوبین تنها کسی بوده که با شلیک دو گلوله به سر خود توانسته خود کشی کند . بعد از مرگ کرت پرونده نیروانا بسته ماند تا آنکه در بهار86 در ایران گروهی با نام ( Corpse Band گروه مرده ) به فکر بازسازی نیروانا بشکل تازه افتاده و با سبک مخلوطی از رپ و راک که سبک تازه ای هم بود شروع بکار کرد . موزیک های این گروه بصورت Remix از آهنگ های نیروانا می باشد . . .


    نظرات دیگران ( )

    ? ( ( متن کامل خود کشی کرت کوبین ) )
  • رضا شنبه 86/5/27 ساعت 1:30 عصر
  • ( ( متن کامل خود کشی کرت کوبین ) )

    نمی دانم چه بگویم؟من هم مثل احساس مشابهی دارم.اگر فکر نمی کنید که . . .

    در این اتاق بنشینید ، جایی که گیتار نواخت و خواند . از اینکه اینقدر به او نزدیک شدی خرسند باش .

    او یادداشتی از خود بجای گذاشت بیشتر شبیه نامه ای است خطاب به ویراستارش.

    نمی دانم چه اتفاقی افتاد . منظورم این است که چه اتفاقی افتاده بود ؟

    ولی نمی بایست در سن 40سالگی این اتفاق می افتاد . همیشه می گفت باید تمام یادداشت را برای همگی خواند . گرچه به هیچکدام ربطی نداشت . البته بعضی از مطالب مربوط به شما می شد : واقعا فکر می کنم مطالب مربوط به شما ، دور از نزاکت نمی باشد . او یک دیوانه واقعی است . از همگی شما می خواهم که بلند نگویید «دیوانه»واقعا دیوانه .

    درک مطالب این یادداشت کاملا سهل و آسان است . سالها پیش از این ، اولین مرتبه که به گروههای به اصطلاح استقلال طلب معرشده بودم .تمام اختارها از مجرای پانک های 101 می باشد که در جامعه ، اغتشاش بپا کرده بودند ، شنیدن موسیقی به اندازه خلق آن برایم هیجان ندارد هرچند که نوشتن آن سالها به درازا می کشد.

    درباره بعضی مسایل احساس گناه می کنم به عنوان مثال ، وقتی در پشت سن مشغول اجرا می باشیم و ناگهان برق خاموش می شود ، آن وقت است که صدای نارضایتی انبوه جمعیت به گوش می رسد .

    البته بر روی من تاثیر چندانی ندارد ولی این قبیل کارها بر روی «فردی مرکوری» بی تاثیر نیست . او شخصی است که مورد علاقه تحسین دیگران قرار گرفته .

    این چیزی است که برای من قابل تحسین است . واقعیت این است که من نمی توانم همه شما را احمق فرض کنم .به طور ساده ، این امر منصفانه نیست . بدترین جنایت این است که فکر می کردم شخص کاملا شوخ و سرگرم کننده ای هستم ؛ و بدتر اینکه همچنان خواننده راک باقی مانده بودم . مسیَِله بود که متنفر بودی و می بایست این کار را متوقف می ساختم . سعی من بر این بود تا از هر اثری با تمام قدرت قدردانی کنم ؛ این کار را می کنم و خدای داند و بس .

    اما کافی نیست . باور دارم که نهایت سعی من ، در جلب رضایت مرز بیشماری از مردم بوده و بس .

    آدم بسیار حساسی هستم . برای خلق موسیقی باید به مرحله بالایی از اشتیاق درونی برسم ، درست مثل یک کودک . در تور قلبی 63 ساعتی ، از از سوی مردمر که نمی شناختمشان مورد تشویق زیادی واقع شدم . آن هم از بعد جنبه های فانتزی موزیک . اما هنوز قادر نیستم از از خستگی که خلاُ روح مرا تسخیر کرده، رهایی یابم .

    من به سادگی به مردم عشق می ورزم . حالا احساس غمگین و عجیبی وجودم را فرا گرفته . آه مسیح .

    چرا فقط لذت نمی بری ؟ نمی دانم . او بر آن است تا مسایل شخصی دیگری را عنوان کند که به هیچکس مربوط نمی شود . مسایل شخصی که به هیچکس ربطی ندارد. مسایل کاملان شخصی .

    متشکرم از همگی شما .

    می دانم شخص عصبی و عجیب و غریبی هستم .

    ولی حالا این احساس را بیشتر ندارم .

    صلح عشق Empathy

    و خلاصه بعضی از مسایل شخصی دیگر که به هیچ کدام از شما ربطی ندارد . بخاطر داشته باشید .

    بر روی تختم دراز می کشم ؛ واقعا خیلی متاسفم . احساس متشابهی با شما دارم .

    دوست داشتم پیش شما بودم و به صحبت های دیگران گوش نمی کردم ، اما گوش کردم .

    هر شب که با مادرش می خوابید و صبح که بیدار می شوم ، فکر می کنم اوست . زیرا بدن او به نوعی از آنهاست .

    حالا باید بروم .

    با عشق کرتنی


    نظرات دیگران ( )

    <      1   2      

    ? لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ...::: به وبسایت رسمی گروه نیروانا خوش آمدید ::...
    [عناوین آرشیوشده]

    Desigened By Parsiblog.com